سلام حبیب
وقتی که به اصطلاح حوصله امام علی علیه السلام سر میرود و فراق زهرا علیها السلام ناراحتش میکند چه میکند؟ میرود کنار قبر حضرت فاطمه سلام الله علیها، با قبر زهرا علیها السلام راز و نیاز میکند. سلام میدهد به زهرا، بعد خودش با خودش مناجات میکند. با زهرا سخن میگوید و از طرف زهرا به خودش جواب میدهد:
ما لِی وَقَفْتُ عَلَی الْقُبورِ مُسَلِّماً
قَبْرَ الْحَبیبِ فَلَمْ یرُدَّ جَوابی
أَحَبیبُ ما لَک لَا تَرُدُّ جَوابَنا
أَنَسیتَ بَعْدی خِلَّةَ الْاحْبابِ
به خودش میگوید: چرا من در کنار قبر حبیب ایستادهام و به محبوبم سلام میکنم و او جواب سلام مرا نمیدهد؟ حبیب من! آیا بعد از اینکه رفتی ایام دوستی را فراموش کردی؟ علی را فراموش کردی؟ بعد خودش جواب میدهد:
قالَ الْحَبیبُ وَ کیفَ لِی بِجَوابِکمْ
وَ انَا رَهینُ جَنادِلَ وَ تُرابِ
( دیوان منسوب به امام علی علیه السلام)
حبیب به من جواب داد: علی جان! مگر نمیدانی زهرای تو در زیر این خروارها خاک و سنگ خوابیده است؟ عذر حبیب را بپذیر
استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 7، ص59