ام العباس
حضرت ام البنین مرثیهای دارد راجع به خصوص اباالفضل العبّاس:
یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَد
وَ وَراهُ مِنْ ابْناءِ حَیدَرَ کلُّ لَیثٍ ذی لِبَد
انْبِئْتُ انَّ ابْنی اصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ ید
وَیلی عَلی شِبْلی امالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَد
لَوْ کانَ سَیفُک فی یدَیک لَما دَنی مِنْهُ احَد.
میگوید: ای چشمی که در کربلا بودی و آن منظرهای که عبّاس من، شیربچه من، حمله میکرد میدیدی
و دیدهای! ای مردمی که آنجا حاضر بودهاید! برای من داستانی نقلکردهاند؛ نمیدانم این داستان راست است یا نه. یک خبر خیلی جانگداز به من دادهاند، نمیدانم راست است یا نه. به من گفتهاند که اولاً دستهای پسرت بریده شد، بعد درحالی که فرزند تو دست در بدن نداشت یک مرد لعین ناکس آمد و عمودی آهنین بر فرق او زد. وای بر من که میگویند بر سر شیربچهام عمود آهنین فرود آمد. بعد میگوید: عباس جانم! فرزند عزیزم! من خودم میدانم که اگر دست در بدن داشتی هیچ کس جرأت نزدیک شدن به تو را نمیکرد
( استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص229)